کليدها و خزائن غيب تنها بدست خداوند است. « همانا علمساعت (قيامت) نزد خداوند است، و او باران را فرو میبارد. و میداندچه چيزهايي در رحموجود دارد و هيچکس نمیداند که فردا چه خواهد شد و هيچکس نمیداند که به کدام سرزمينمرگش فرا خواهد رسيد و براستی خداوند بر همه چيز عالم و آگاه است » . [ لقمان: 34].
قدرت خداوند قدرتی است که توانايي انجام هر اموری را دارد وهمه چيز را شامل میشود. « خداوند بر همه چيز قادر است » . [البقر ة : 284] .
حکمت يعنی قرار دادن اشياء با دقت و ظرافت در جای شايسته. « و او دارایعلم و حکمت است » . [التحريم: 2]. حکمت دارای دو معناست:
اولاً اينکه خداوند تمام امور و امر و نهیاش دارایحکمت است.
ثانياً حاکم مطلق است و کسی نمیتواند از او بخاطرامر و نهیاش بازجوئی کند.
1- حکمت شريعه، همان احکام و دستورات شرعی خداوند هستند، کهبه پيامبران ابلاغ شده است.
2- حکمت کونيه، که محل آن هستی میباشد. و هر آنچه که خداوندخلق نموده و از روی حکمت و دقت بوده است.
عبارت است از بخشيدن و روزی رساندن به کسی که محتاج آن است. « براستی که خداوند است که رزق دهنده است » . [الذاريات:58]. رزق بر دونوع است:
1- رزق عام، که روزی انسان، مثل غذا و آب است.
2- رزق خاص، روزی قلب است، که انسان با آن اصلاح میشود. کهشامل ايمان، علم و عمل صالح میباشد.
1- حکم کونيه، که خداوند با دستور خود هستی و سرنوشت افراد رامیآفريند.
2- حکم شرعی، که خداوند با آن درميان انسانها فرمان میراندو آنها را اداره میکند.
که همان ارده خداوند در هستی است. اين مشيت عام بوده و همه افعالبندگان را شامل میشود. اراده خداوند از صفات او میباشد. « اگر میخواستيمهمه آنها را هدايت میکرديم » . [السجد ة : 13].
اراده خداوند از صفاتش میباشد و دو نوع است:
1- اراده کونيه، که به معنای مشيت است.
2- اراده شرعيه، به معنای محبت و فضل و بخشش میباشد. « خداوند ارادهکرده است تا توبه شما را بپذيرد » . [النساء: 27].
محبت خداوند صفتی از صفات فعليه اوست. « و اوست بخشندهو دارای محبت » . [ البروج: 14].
مغفرت بمعنای پوشش گناه و گذشت از آن است. « خداوند هموارهبخشنده و رحيم است » . [النساء: 96]. رحمت صفتی است است که باعث احسان، نيکی و بخشيدن میشود. « و رحمت منهمه چيز را فرا گرفته است » . [الأعراف: 156] .
رضا بدين معنی است که خداوند بدليل رضايتی که از يک شخص داردبه او محبت و نيکی ارزانی میکند. « خداوند از آنها راضی گشت و آنها نيز از خداوندراضی گشتند » . [المائد ة : 119]. غضب صفتی است که خداوندبموجب آن به شخصی غضب ورزيده و از او انتقام میگيرد. « خداوند اورا غضب ورزيد و او را لعنت کرد » . [النساء: 93]. کراهت صفتی است که خداوند با آن مکروه و زشتیرا از خود دور نموده و با آن دشمنی میورزد. « و ليکن خداونداز برانگيختن آنها کراهت داشت » . [ التوبة : 46]. مقت به معنای بعض بسيارشديد است. « اينکه چيزی را بگوييد که به آن عمل نمیکنيد خداوند را بسيارخشمگين میکند » . [الصف: 3]. اسف بمعنای خشمگين و غضبناک است. « پس هنگاميکهما را خشمگين کردند از آنان انتقام گرفتيم » . [الزخرف:55].
وجه صفاتی از صفات ثابت و ذاتی خداوند است و بگونهايست که لايقاو باشد. « وجه پروردگار تو که جلال و اکرام است باقی میماند » . [الرحمن:27].
دستهای خداوند از صفتهایذاتی و ثابت وی میباشد و بگونهای هستند که لايق خداوند است. « بلکه دو دستخداوند گشاده است » . [المائد ة : 64]. « تو را چه مانعشد که به آنچه که من با دو دست خود آفريدهام سجده کنی » . ص: 75 نمیتوان دستهارا به قوت تعبير کرد، زيرا اين کار خلاف ظاهر بوده و دليلی ندارد و خداوند میفرمايد:دو دست.
چشمان خداوند از صفات ذاتی و ثابت او بوده و بصورتی هستند کهلايق خداوند میباشند. « تا در مقابل چشم ما پرورش و تربيت يابی » . [طه: 39] « در مقابل چشمان ما جريان داشت » . [ القیامة : 14]. نمیتوان چشمها را بهرؤيت تعبير کرد، زيرا اين امر بر خلاف ظاهر آيه بوده و دليلی ندارد. جهات وارده درمورد يدين «دو دست» و عينين «دو چشم» اين صفات به سه ترتيب وارد شده است: افراد يعنیيگانگی، «تثنيه» يعنی دوگانگی و «جمع». « بزرگوار خدايياست که ملک در دست اوست » . [ الملک: 1]. « تا در مقابلچشم ما پرورش يابی » . [طه: 39]. « در مقابل چشمان ما جريان است » . [ القمر: 14] . « آيا نمیبينيدکه ما از عمل دستانمان چهار پايانی برای آنها خلق کرديم » . [يس: 71].
فعل مفرد بر اين «يد» و «عين» خداوند حالت صفت عام را دارد،که مقام صفات وارده بر چشم و دست او را وارده میگردد، مثل دست خدا «يد الله» و «چشمخدا» عين الله. منظور از فعل جمع نيز تعظيم و احترام بوده است. فعل مثنی نيز قبلاًمشخص شد. پس بين اين سه فعل يعنی مفرد و مثتی و جمع هيچگونه منافاتی وجود ندارد.
سمع صفتی است که حقيقتی درخور و لايق خداوند دارد. « و اوست شنوایدانا » . [البقر ة : 183]. سمع بر دو نوع است اولیبه معنای اجابت و پاسخ بوده و از صفات فعليه خداوند محسوب میشود. « براستی پروردگارمن دعا را اجابت میکند » . [ابراهيم: 39]. و نوع دوم بمعنی ادراک و شنيدن است. « خداوند سخنزنی را که در مورد شوهرش با تو سخن میگفت شنيد » . [ الـمجادلة : 1]. « من با شماهستم میشنوم و میبينم » . [طه: 46].
رؤيت نيز از صفات ثابت و ذاتی الله میباشد که حقيقتی لايق ودرخور خداوند دارد و بر دو قسم است: اولی بمعنای ادراک است. « من با شماهستم میشنوم و میبينم » . [طه: 46]. دومی بمعنای علم است. « آنها قيامترا دور میبينند و ما آن را نزديک میبينيم » . [المعارج:6-7].
معنای اين سه کلمه بسيار بهم نزديک هستند. و چنين معنايي میدهند:استفاده از قدرت پنهانی و ماوراء طبيعی برای انتقام گرفتن از ظالم و دشمن. اينها صفتیمطلق برای خداوند نبوده، زيرا بمعنای مدح و ستايش و هم بمعنای عيب بکار میروند. وخداوند از عيب و نقص مبراست. ولی هنگاميکه معنای مدح را داشته باشند، و با آنها اقتدارخداوند نمايانگر شود، اين صفات در مورد خداوند صادق میگردند. چون دليلی بر کمال وتوانايي او هستند. « آنها مکر میکنند و خداوند نيز به آنان مکرمیکند و خداوند بهترين مکر کنندگان است » . [الأنفال:30]. « آنها کيد بکارمیبرند، ما نيزکيد بکار میبريم » . [الطارق: 15-16]. « آنها در موردخداوند جدل میکنند، درحاليکه نيرنگ او با دشمنان بسيار شديدتر است » . [الرعد:13].
مجیء و اتيان دو صفت از صفات فعليه خداوند هستند که به وجه لايقبر او ثابت شدهاند. « آن هنگام که پروردگار تو ملائکه صف در صف عرصهمحشر درآيند » . [الفجر: 22]. « آيا انتظار اين را میکشند که خداوند و همچنينملائکه در سايبانهايي از ابر بيايند؟ » . [ البقر ة : 210].
« و روزيکه آسمانهمراه ابر از هم شکافته شد و ملائکه فرود آيند، فرود آمدنی! » . [الفرقان:25].
عفوّ کسی است که از زشتیهای ديگران درمیگذرد و از اسماء خداونداست. « و خداوند همواره عفوّ و آمرزنده است » . [النساء:99].
علو بمعنای ارتفاع و بلندی است که بر سه قسم میباشد:
1- علو ذات، بدين مفهوم که خداوند بدليل ذاتش بالاتر از خلققرار دارد.
2- علو قدر، يعنی خداوند دارای قدرت و منزلتی بوده که هيچکداماز مخلوقات توان برابری با آنرا ندارند.
3- علو قهر، يعنی خداوند دارای چنان قدرت است و چنان قاهر برامور است که هيچکس از سلطه و قهر او خارج نمیشود. « و او بلندمرتبه و دارای جايگاه ويژهای است » . [ البقر ة : 255].
بمعنی استقرار خداوند در عرش و جايگاه والا يش است. « رحمن بر فرازعرش قرار گرفت » . [طه: 5]. و ذکر آن در هفت موضوع از قرآن آمده است و در هفت پاسخ به کسانيکهاستوا را به استيلا و تملک تفسير کردهاند، اين دلائل را میآوريم:
1- اين نوع تفسير برخلاف نص ظاهر است.
2- اين نوع تفسير برخلاف تفسير سلف ميباشد.
3- در صورت اثبات آن مترتب ميگردد. عرش در شرع چيزی است کهخداوند بر آن قرار دارد. و بزرگترين مخلوقی است که ما آنرا میشناسيم. چنانچه رسولخدا
مشاهده پست مشابه :
رسانه ها در افغانستان
کابل جان شبکه اجتماعی افغانستان
فلم کوتاه منم فرخنده به نمایش گذاشته شد
معلومات درباره افغانستان
ثبت سایت به 140 موتور جستجوگر
دامنه رايگان باپسوند s2a.ir
قانون اساسی افغانستان
بحران هويت
عشق وزندگي