« گردش امور افسرها و صاحبان منصب حکومتی به طرز عمل امير است اگر امير دارای صفات خوب باشد افسر هم دارای صفات خوب است و اگر امير در خوف و هراس از خدا باشد افسران نيز چنين میشوند » .
منظور اين عبارت اين است که افرادی که بر تخت اقتدار نشستهاند, اعم از حاکم يا هر يک از رؤسا و... اسوه رعيت هستند. لذا از اعمال و کردار اين حاکمان, رعيت و زير دستان تاثير میپذيرد و دارای اخلاقی همانند رؤسای خود میشوند. امکان ندارد حاکمانی که مقتدر و در راس حکومتند دارای صفات حسنه باشند اما کارمندان و زيردستان آنها دارای صفات رذيله گردند بلکه بالعکس از امرای خود اثر پذيرفته و صفات حسنه در وجودشان خود به خود ريشه میزند. همچنين اگر درمِيان قوم و مملکتی خيانت و رشوهخواری و کارهای رذيله و... رايج گردد بايد دريافت که حتما حاکم اعلی يا صاحب قدرت آنها از حسن نيت محروم و از کردار خوب عاری هستند. شيخ سعدی چه مناسب سرودهاند که:
به نيمه بيضه چون سلطان ستم روا دارد
|
|
زنند لشکريانش هزاران مرغ به سيخ
|
در اين باره حضرت عمر t میفرمايند که شهرت و شوکت هيچ کسی را تأييد نکنيد بلکه بايد دريافت که آيا مسئله اساسی در وجود او, يعنی ديانت و امانت وجود دارد يا خير؟ و تا چه اندازهای ناموس و حقوق و مقام و منزلت ديگران را حفظ میکند؟ اگر چنانچه چنين اوصاف در او بود اين شخص مشهور مورد احترام ديگران قرار میگيرد. حضرت سالم بن عبدالعزيز t فرمودند که حاکم همانند بازاری است که هر مالی که قدر و قيمت دارد در بازار يافت میشئذلذا يک حاکم بايد تمام صفات حسنه از قبيل امانت و ديانت و عدل و انصاف رعايت کند. پس آن صفات نيز درميان عموم مردم عام میگردد [2] . خليفه اول حضرت صديق اکبر t آنقدر در امانتداری جانب احتياط را رعايت میکرد که حتی حق الزحمهای را که از بيت المال برای صرف خرج و مخارج خويش میگرفتند, به دخترشان حضرت عايشه ل وصيت میفرمودند که بعد از وفات من همه آنها را يک يک شمرده به بيت المال برگرداند. همچنين وصيت فرمودند که از بيت المال مسلمانان نزد من بجز دو شتر و يک کنيز چيز بيشتری نيست لذا بعد از وفات ما آنها را به حضرت عمر t برگردانيد و ببينيد اگر چيزی ديگر در خانه يافت شد آن را نيز پيش حضرت عمر t بفرستيد [3] .
حضرت صديق اکبر t نيز به حضرت عايشه ل به صراحت توصيه فرمودند که ما از بيت المال غله کوچک و بزرگ و همچنين لباس کوچک و بزرگ برداشتهايم و الآن پيش من از بيت المال چيز ديگری باقی نمانده است به جز اين شتر و غلام. پس آنها را به بيت المال بفرستيد و اين را نيز که من از آن استفاده میکنم, به بيت المال بر گردانيد [4] .
حضرت صديق اکبر t قبل از وفات به دخترش حضرت عايشه صديقه ل فرمودند که زمين مرا برداشت نموده بيست وسق بدست آوريد (وسق، وزن پيمانهای است) نزديک به وفات خويش به حضرت عايشه ل فرمودند که ای عايشه ل هديهای که من به شما دادهام اگر شما از آن زمين برداشت را قطع نمودهايد و تحويل گرفتهايد در مالکيت شماست اگر تاکنون غله را حاصل نکردهايد، از اکنون به بعد از آن وارثان است [5] .
از اين واقعه مشخص میشود که اين بزرگواران در اينگونه معاملات چقدر تقوی و ديانت را رعايت میفرمودند و بسيار امانتدار بودند. در هنگام فتوحات عراق، چادر گران قيمتی به دست مسلمانان افتاد. حضرت خالد t بعد از مشورت با لشکر اسلام آن را به عنوان تحفه خدمت حضرت صديق اکبر t فرستادند و در نامه نوشت: من اين چادر را برای شما میفرستم. حضرت صديق اکبر t آن را برای نفس خود نپسنديد. از اين رو چادر را نه خودشان استفاده کرد و نه به کسی از اهل و عيال و فاميلشان دادند، بلکه پس از مشورت با خانواده آن را به حضرت حسين t عطا نمودند [6] بعد از فتح قادسيه و مدائن و ممالک فارس وقتيکه به خدمت حضرت عمر t شمشير و کمربند و زبرجد و سنگهای قيمتی آوردند، حضرت عمر t از امانتداری لشکر مسرور شده فرمودند افرادی که اين امانتها را سالم تحويل دادهاند مسلماً امانتداران خوبی هستند بدنبال اين گفته حضرت علی t فرمودند: « إنكَ عفَّفتَ فَعَفَّتِ الرَّعِيَهُ » . « دامن شما پاک و صاف است لذا عمال ورعايای شما نيز پاکدامن هستند » . باری حضرت عمر t به يکی از تحويل گيرندگان اموال صدقات از غله بيت المال مقداری خرما دادند ايشان بعد ازشروع به خوردن گفتند: امير المؤمنين! شما نيز بخوريد. خليفه مسلمين خودداری فرمودند. ايشان گفتند ما که شير جانوران بيت المال مینوشيم و آنها را مرکب و سواری خويش قرار میدهيم و از گوشت آنها نيز استفاده میکنيم. حضرت عمر فاروق t فرمودند من همانند شما نيستم شما برای تحويل گرفتن صدقات زحمت میکشيد و هميشه کنار حيوانات هستيد لذا استفاده کردن شما از شير و گوشت و سواری گرفتن از آنها هيچ اشکالی ندارد ليکن من چه حقی دارم در حالی که در خانه نشستهام. سبحان الله, واقعاً خلفای راشدين امانتدار و از صفات حسنه و برگزيده برخوردار بودند. از اين واقعه نيز به به امانت و ديانت حضرت فاروق اعظم t پی میبريم. ايشان در انديشه فرو رفت که وقتی دو لباس معمولی مانند مسلمانان ديگر از بيت المال میگرفتند هر وقت از جايي پاره میشدند به آنها وصله میدوختند تا آنجا که در موقع خطبه نماز جمعه يا در سفر فتح شام تا پيوند بر لباسهای مبارک مشهود بود. حضرت انس t و حضرت ابو عثمان هندی و... روايت میکنند که در هنگام خلافت در روز جمعه گاهی تا پيوند بر روی لباسهايشان مشاهده کرديم. اين واقعيتها نشانگر مقام بلند و ارجمند, امانتداری و ديانت حضرت عمر است. چرا که ايشان حقوقی به اندازه حقوق فرد متوسطی دريافت میکرد تا زندگی آسودهای داشته باشد ليکن اين هستی عظيم برای آيندگان اسوهای بزرگ بود.
واقعه ديگر اينکه تعدادی از شترهای صدقه از جلوی آنحضرت میگذشتند. رسول اکرم r فرمودند مال کمی که کنار اين شتراست من در مقابل هيچ مسلمانی از اين بيشتر حقدار نيستم. همچنين حضرت عمر t سه مرتبه قسم ياد کردند که هيچ کس نسبت به ديگری در اين اموال حقدار نيست و به خدا قسم من نيز از هيچ کس ديگر حقدارتر نيست و به خدا قسم من نيز از هيچ کسی نسبت به ديگری در اين اموال حقدارتر نيست و به خدا قسم من نيز از هيچ کسی ديگر حقدارتر نيستم بلکه همه مسلمين در اين اموال شريکند [7] . علامه عبدالبر مینويسد: « وأَنزَلَ نَفسَهُ مِن مَالِ الله بِمَنزِلَة رجُلٍ من النَّاس » . حضرت عمر t نيز همانند افراد ديگر ار بيت المال استفاده میکردند [8] .
همچنين يک بار به حضور حضرت عمر t از بحرين عنبر خوشبويي آوردند. حضرت عمر t فرمودند اگر زنی باشد که بتواند به نحو احسن اينها را وزن کند من آنها را بطور مساوی در بين مسلمين تقسيم میکنم. همسر ايشان عاتکه t فرمودند من بخوبی وزنشان میکنم. فرمودند که شما اجازه نداريد. ايشان پرسيدند چرا؟ حضرت عمر t در جواب فرمودند: وقتی شما وزن کنيد ماده خوشبو به انگشتانتان میچسبد بعد شما عضو از بدن را که دست بزنيد در مقابل ديگر مسلمانان بيشتر خوشبويي میرسد و من اين را برای خود و خانوادهام نمیپسندم [9] . يک بار خدمت حضرت عمر t ماده خوشبوي عود آوردند که بنابر فتوحات مختلف از خراج گرفته شده بود و آنقدر کم بود که تقسيم نمودن آن دشوار بود و حضرت عمر نه خودشان برداشتند و نه به نزديکان خوشان دادند بلکه بجای تقسيم نمودن آن, آن را به کعبه مطهر فرستادند که عودها را در آنجا بگذارند تا اينکه همه از بويش به طور يکسان بهرهمند شوند [10] .
يک مرتبه حضرت عمر t ماده خوشبويي از بيت المال براي خانوادهاش فرستاده و فرمود که نعيمه عطاره را بياورند تا آن را وزن کند و سپس بفروشد. در هنگام وزن نمودن به انگشتان همسر حضرت مقداری از خوشبويي ماليده شد و ايشان آن را به سرو صورت خود ماليد. حضرت عمر t وارد خانه شد پرسيدند اين بوی خوش از کجاست؟ همسرش جريان را گفت که به انگشتان من مقداری از آن ماده خوشبو ماليده شد من هم آنها را به بدنم ماليدم حضرت فرمودند خوشبويي که متعلق به مسالمين است شما تنها استعمال میکنيد همسرشان بعد از فرمايشهای حضرت سر تا پا به خودشان گل ماليدند و بعد شستند به اين صورت اثر خوشبويي از بين رفت [11] .
در تمام عالم دنيا هيچ چشمی همانند عمرِ امين t را نخواهد ديد. درباره امانت و ديانت و حقشناسی حضرت عمر t تمام صحابه کرام رضوان الله عليهم گواهی میدهند: « انَّكَ تعدلُ في الرعية وتقسِمُ بينَهُم بالسوية وتشفق عليهم شفقةَ الرَّجُلِ علی أهلهِ » . « بدون شک همانا تو ای عمر t در معاملات با رعيت عدل و انصاف را رعايت ميکنی و تمام چيزها را بين ايشان برابر تقسيم میکنی و شفقت داری بر ايشان همانند شفقت و مهربانی شخصی بر خانوادهاش » [12] . حضرت عثمان t میفرمايند: « ولا استَحِلُّ أموال الـمسلمين لنفسي ولا لأحدٍ من النَّاس ولقد کنت أُعطی العطيه الکبرة من صُلب مالي » . « من هيچ مالی از بيت المال مسلمانان را برای خودم و برای فاميل خودم حلال نمیدانم اگر بخواهم به کسی هديهای بدهم از اموال شخصی خودم میدهم » . هنگامی که حضرت علی t عهدار مسؤليت بيت المال بودند در جلسه عمومی فرمودند:
« مَن يَشتری منِّی سيفی هذا فلو کان عندی ثمن إِزارٍ ما بعتُهُ » . « من هيچ مالی از بيت المال مسلمانان را برای خودم و برای فاميل خودم حلال نمیدانم اگر بخواهم به کسی هديهای بدهم از اموال شخصی خودم میدهم » . هنگامی که حضرت علی t عهدار مسؤليت بيت المال بودند در جلسه عمومی فرمودند:
« مَن يَشتري منِّی سيفی هذا فلو کان عندي ثمن إِزارٍ ما بعتُهُ » . « چه کسی اين شمشير را از من میخرد اگر من به اندازه قيمت يک شلوار پول میداشتم من شمشيرم را نمیفروختم » . شخصی به ايشان گفت که شمشير را نفروشد ما به شما قرض میدهيم تا شما با آن مقدار پول شلواری را بخريد.
امام عبدالرزاق t میفرمايند: « کانت بيدهِ الدُّنيا إلا ما کان من الشّام » . اين زمانی بود که تمام حکومت دنيای اسلام تحت سلطه حضرت علی t بود به استثای سرزمين شام که در کنترل حضرت معاويه بود. باوجود اين همه حکومت باز هم حضرت علی t احتياجات خودشان را از بيت المال برطرف نمیکردند [13] .
يک بار حضرت عمر t به مقام روحاء سفر نمودند. هنگام رسيدن به کنار کوهی صدای چوپانی را شنيدند از راه برگشتند و نزد چوپان رفتند و فرمودند از آنجايي که من برگشتم علوفه بيشتر است بعد فرمودند: « کُلُّ راعٍ مسؤلٌ عن رَعيَّتِه » . « از هر راعی درباره رعيتش حساب میگيرند » . از اين واقعه شفقت بينهايت حضرت فاروق t بر رعيت هويدا است. امانتداري که حضرت علی t در زمان خلافتشان براي محاسبه بيت المال داشتند. از اين گفت اُم کلثوم معلوم میشود که ايشان میفرمايد روزي براي بيت المال نارگيلهايي آوردند حضرت حسن t و حسين t نيز در آنجا حضور داشتند. يکي از نارگيلها را برداشتند همين که حضرت علي t ديدند از دست آنها پس گرفتند و درميان مسلمانان تقسيمشان کردند [14] . به دار الخلافه شرفياب شدند ديدند که حضرت علي t در خانه کوچکي نشسته و خودشان را در چادر کهنه قديمي پيچاندهاند درحاليکه هوا هم سرد بود. راوي میفرمايد: « وهو يرعَدُ فيها » . که ايشان از شدت سردي میلرزند.
آن شخص به ايشان گفتند که چرا شما به قدرت ضرورت از بيت المال برنمیداريد و اين همه مشکلات را تحمل ميکنيد؟حضرت علي t فرمودند: اين چادر ساده و قديمي را از خانه براي ضرورت خويش آوردهام به همين اندازه هم نقصان بيت المال را تحمل ندارم. از اين واقعه ديانت حضرت علی t و محافظت از اموال مردم نمايان است [15] .
حضرت علی t در نامهای به اشعث بن قيس که مسؤل بيت المال در قسمت آذربايجان بود نوشتند که در قبال مسئوليتی که من به شما سپردهام, برای خود حقوق و مزايا حساب نکنيد بلکه مسؤليت در بيت المال سراسر امانت است و آگاه باش که حق مردم ضايع نشود و تو فقط مسؤل بيت المال هستی نه مالک آن که هرچه بخواهی در آن تصرف کنی [16] .
روزی در دوران خلافت حضرت علی t برای بيت المال مقداری عسل که در مشکيزهها بود آوردند. اتفاقاً در همين وقت برای حضرت امام حسن t چند نفر مهمان آمد و برای پذيرايي به جز نان چيزی ديگری نبود. امام حسن t به غلام امير المؤمنين که قنبر فرمود که مقداری عسل از مشک بياورد و فردا که عسل تقسيم شد به همين مقدار از سهم من کم کنند. قنبر هيچ نوع ايرادی را تصور نکرد و مقداری از عسل را وزن نمود و تحويل دادند. بعد از آن مدتی حضرت علی t مشکيزهها را برای تقسيم عسلها خواستند ديدند که عسل يکی از مشکيزهها کم شده است! امير المؤمنين دليل آن را از قنبر پرسيدند. ايشان گفتند که خانه حضرت حسن t مهمان آمده بود و ايشان به حساب اينکه هنگام تقسيم به همان مقدار عسلی که برداشتهاند از سهمشان کم گردد, عسلها را بردند. حضرت امير المؤمنين با شنيدن اين حرفها ناراحت شدند و دستور دادند که هرچه سريعتر حضرت حسن t را حاضر کنيد. حضرت حسن t حضور يافتند. حضرت علی t بعد از اظهار ناراحتی فرمودند شما چطور جرأت نموديد که از اموال بيت المال برداری؟ پسرشان عرض کردند که جرأت نکردم اما به خيال اينکه من هم در اين عسل سهم دارم مقداری را برداشتم و با خود گفتم وقتی سهميه من را دادند, به مقداری که برده بودم برداريد.
امير المؤمنين فرمودند: درست میگوييد که شما هم در عسل سهمی داريد اما قبل از تقسيم نمودن شما چه حقی برای گرفتن سهميه خود داشتيد؟ هنگام اين سئوال, حضرت حسن t ساکت ماندند. لذا پدرشان دستور برگرداندن عسل را دادند و پسر با عجله عسل را به بيت المال برگردانيدند و خوردن عسل نصيب ميهمانان نشد. از اين رفتار پدر t و پسر t چنين برداشت میشود که همه افراد در حقوق مساويند. اين است ديانت و امانت خلفای اسلام.
يک بار خدمت حضرت علی t از طرف اصفهان مقداری غنيمت آوردند. لذا درميان فقراء تقسيم نمودند که در لابه لای آن نان روغنی بود آن را تکه تکه فرمودند و به صورت برابر تقسيم نمودند نه خودشان برداشتند و نه به فاميل دادند. از سهم کسی چيزی کم کردند [17] .
در زمان خلافت حضرت علی t گردنبندی از مرواريد آوردند و ايشان آن را به بيت المال تحويل دادند. دختر حضرت علی t يک روز قبل از عيد به نگهبانان بيت المال پيغام فرستادند که فردا روز عيد است و همه زنها خود را با لباسهای مزين و زير آلات آراسته میکنند ولی من هيچ نوع زيوری ندارم و گردنبندی را که در بيت المال است برايم بفرستيد تا به گردنم بياويزم و بعد از عيد آن را با احتياط کامل برمیگردانم. نگهبان گفت فقط سه روز میتوانم گردنبند را بدهم ايشان قبول کردند. نگهبان بعد از گرفتن وعده سه روزه گردنبند را برای ايشان فرستادند ايشان روز عيد آن را به گردن آويختند. اتفاقاً چشه حضرت علی t به گردنبند افتاد و فوراً آن را شناخت و پرسيدند که گردنبند را از کجا آوردهايد؟ فرزندشان عرض کردند مال بيت المال است من آن را از نگهبان بيت المال, سه روز امانت گرفتهام و حتماً برمیگردانم.
بعد از شنيدن جريان امير المؤمنين نگهبان را حاضر کردند و مؤاخذه کردند که چرا شما در امانت مسلمانان خيانت میکنيد؟ نگهبان گفت به خدا پناه میبرم اين امکان ندارد که من در امانت مسلمين خيانت کنم و من هرگز چنين کاری انجام ندادهام. امير المؤمنين t فرمودند شما چرا بدون اجازه من گردنبند را به دخترم دادي؟ او گفت چون دخترتان طلب کردند و وعده دادند که بعد از سه روز آن را برگردانند و من هم دادم و الا هرگز نمیدادم. امير المؤمنين t فرمودند شما اشتباه کرديد و بدون رضايت مسلمين اين کار درست نبود هرچه سريعتر گردنبند را به بيت المال برگردانيد و من از دخترم ناراحتم و اگر چنانچه وعده سه روز را نمیکرد من او را به جرم دزدی سخت تنبيه میکردم که فورا ًنگهبان گردنبند را طلب کرد دختر امير المؤمنين فوراً حاضر شد و گفتند بگذاريد يک روز کامل گردنبند با من باشد امير المؤمنين فرمودند دخترم انصاف را مد نظر داشته باش آيا امروز تمام دختران مسلمان با زيور آلات آراسته شدهاند؟ دختر ساکت ماندند و گردنبند را به نگهبان بيت المال تحويل دادند و استفاده نمودن از گردنبند براي يک روز کامل نصيب ايشان نشد.
حضرت علي t اموال بيت المال را بطور يکسان بين همه تقسيم میکردند شخصي از سهمش کمي بيشتر خواست. حضرت علي t فرمودند: « إنّما الـمالُ الله وإِنَّ إِعطَاء المَالِ فِي غَيرِ تَبذَ