اشکارا, هيچ درخواستی در بارهاش از خداوند نکردم»[1]. به راستی هيچگونه برنامه قبلی درباره بيعت با حضرت ابوبکرt صورت نگرفته بود و همچنين خود ايشان قبلاً چنين برنامهريزی نکرده بودند وقتی که حضرت عمرt قبل از ديگران در بيعت با صديق اکبرt پيش قدم شدند, ديگران نيز بدون هيچ درنگی با آن بزرگوار بيعت نمودند. لذا تمام اختلافات حل و فصل گشت.
هنگامی که حضرت صديق اکبرt, حضرت عمرt را به عنوان نامزد خلافت تعيين نمود, حضرت عمرt فرمودند: «لا حاجَهَ لی بِهَا». يعنی: «که من نيازی به خلافت ندارم». حضرت صديق اکبرt در جواب به حضرت عمرt فرمودند: «ولکن بِها إِلَيكَ حَاجَةٌ».«بله اگر شما به خلافت نيازی نداريد, ولی خلافت به شما نياز دارد». و بعد اين جمله زيبا را فرمودند: «واللهِ ما حَبَوتُكَ بِهَا ولا کن حَبَوتُها بِكَ». هدفشان از اين جمله اين بود که: «به خدا قسم من وتو را با خلافت زينت ندادم بلکه خلافت را توسط شما مزين نمودم». بدون ترديد برای خلافت و امارت, ذات مبارکی فاروقیt يک عطيه و نعمت عظيم بودند چه نيکو سروده است شاعر که:
همه خوبان عالم را به زيوها بيارايند |
|
توسيمين تن چنان هستی که زيور را بيارايي |
به همين دليل مورخان چنين گفتهاند که به حسنات ابوبکرt اين نيکی را نيز بايد اضافه کرد که ايشان شخصيتی همچون عمرt را که جامه المحاسن بودند, برای نمايندگی در خلامت امت تعيين نمودند و فرمودند: «وَقالوا اِنَّما عُمَرُ حَسَنَةٌ مِن حسنات أبی بکرٍ». «فرمودند:که حضرت عمرt يکی از نيکیهای ابوبکرt بود (يعنی مقرر نمودن ايشان به عنوان خليفه)».
ارج و مقام حضرت عمرt از نظر صديق اکبرt از اين واقعه تاريخی هويدا است هنگامي که گروهی از مردم به صديق اکبر عرض نمودند که شما شخصی بسيار سختگير را به عنوان خليفه تعيين فرموديد, به خدا چه جوابی میدهيد؟ فرمودند: عرض میکنم که: «اِستَخلَفتُ خَيرِ خَلقِكَ». «بار الها من بهترين مخلوق شما را به عنوان خليفه تعيين نمودم». بدون شک حسن انتخاب حضرت صديق اکبرt ثابت شد و خلافت حضرت عمر t سرشار از رحمت و برکت بود.
همچنين حضرت عثمانt و حضرت علیt بدون شک اختلافی از طرف مجلس شورای مسلمين يعنی با انتخاب عموم به عنوان خليفه عهدهدار اين مسؤليت شدند به همين منوال حضرت عمر بن عبدالعزيزt در يک مجمع عمومی با حضور تمام شاهزادگان بنیاميه بعضی از علماء همچون امام شهاب الدين زهریt و امام مکحولt, به عنوان خليفه مسلمين انتخاب شدند امام زهریt از مردم پرسيدند: آيا شخصی را که امير المؤمنين سليمان بن عبدالمالک برای خلافت در وصيت خود پيشنهاد کردند به آن راضی هستيد يا خير؟ همه مردم رضايت خويش را اظهار کردند بعد از آن وصيت نامه خوانده شد که در آن اسم گرامی حضرت عمر بن عبد العزيزt ذکر شده بود امام مکحولt با صدای بلند پرسيدند که ابن عمر يعنی عمربن عبدالعزيز کجا هستند حضرت عمر بعد از شنيدن نامشان دو يا سه مرتبه «إنا لله وإنا إليه راجعون». را گفتند باوجود اين که نامشان برده شد از جای خويش برنخاستند تا اين که امامt با گرفتن دست و بازوی ايشان، وی را تا منبر رسانيدند. منبر پنج طبقه بود ولی ايشان بنا تواضع بر پله دوم نشستند[2]. البته بايد دانست که به خلافت نائل شدند و جاری شدند «إنا لله وإنا إليه راجعون». بر زبان مبارکشان نشانه اظهار غم و اندوه بر امر خلافت میباشد. و اينکه خود با پای مبارک به نزديک منبر نرفتند و اطرافيان، حضرت با اصراربه بالای منبر بردند وايشان به جای نشستن بر پله اول (از بالا، بر روی دومين پله از پايين) ننشستند و... نشانگر اين است که ايشان سخت از امر خلافت و مسؤوليت بس سنگين آن، ناراضی و نگران بودند. هنگامي که ايشان به خلافت رسيدند، خطبهای ايراد فرمودند که برای طالبين مقام و منصب به عنوان نصيحت موعظه بسيار زيبا و کافي است که فرمودند اين خلافت و امارت برای من آزمايشی است بسيار سخت، که من هم اکنون به آن مبتلا شدهام. با من در اين باره هيچ مشورتی نشده است. در دلم نيز خواستار آن نبودم بعد از اين فرمودند اگرچه قلاده امارت و بيعت به گردن من انداختند، اما من آن را بيرون میکنم و شما به هر کسي که میخواهيد واگذار کنيد. همه مردم يک صدا و با بک زبان بلند گفتند: «قَدإِختَرنَاكَ لأنفُسِنَا ورَضِينَا کُلُّنَا بِكَ».«شما را به عنوان امير المؤمنين اختيار کردهايم و همه ما از شما راضی هستيم»[3].
ايشان هنگام خلافت آنقدر عامل بودند که مردم درباره ايشان میگفتند: «من کانَ قبلکُم کَانِت الخِلافَةُ لَهُم زَينُ وأنت يُزَيِّنُ الخلافة». «برای امراء قبل از شما خلافت يک نوع زينت بود اما شما شخصاَ برای خلافت زينت بوديد». البته در اين موضوع روی سخن به طرف خلفا و ملوکی است که بعد از خلفاء راشدين بودهاند. لذا خلفاء راشدين از جمله استثناء هستند.