اهل سنت و جماعت گويند مسلم است كه همه چيز با اراده خداوند است، اما انسان نيز با اراده و اجازه خدا داراي نوعي اختيار است. رفتار اسب در زير سوار هم در اختيار سوار است و هم به اختيار اسب. و اگر انسان گرفتار در جبر بود، ديگر آفرينش انسان عبث بود و آدمي در اعمال خود معذور بود. و خداوند ميفرمايد: «آيا گمان بردهايد كه شما را بيهوده آفريدهام؟». [المؤمنون: 115].
قدريه گويند انسان اختيار تام دارد و هر كاري ميتواند انجام دهد. يعني در حيطهاي از امور انسان، خدا دخالت ندارد. اگر اينطور نيست انسان گرفتار عمل خود نميشود و در برابر آن پاسخگو نخواهد بود. خداوند ميگويد: «هر كس در برابر كارهايي كه كرده پاسخگو و گروگان است». [المدثر: 38]. اهل سنت و جماعت گويند در دنيا نه جبر كامل وجود دارد و نه آزادي كامل. انسان مطلقاً مجبور نيست و مطلقاً هم آزاد نيست بلكه در محدودهاي آزاد است و در محدودهاي مجبور در محدودهاي كه آزاد است، اين آزادي زير نظر خدا قرار دارد. و مثلاً گاهي خداوند براي جلوگيري از معصيت مؤمن او را ياري كرده و مانع از وسوسه و انجام گناه توسط او ميشود. و بدين ترتيب است كه هرگاه خداوند اراده كند بر آزادي آنان اثر ميگذارد.
زرتشت ز اختيار از قدرت گفت |
|
احمد قدري محبوس اين ملت گفت |
معلوم نشد كه جبر يا تفويض است |
|
هركس سخني فراخور همت گفت |
سوفسطائيه گويند، در عالم واقع هيچ چيز وجود ندارد و هرچه وجود دارد سايه و تمثيلي از واقعيت است وتمام هستي و مرگ و زندگي و قيامت و دوزخ و بهشت و كفر و سلام و...، نمادي از واقعيت هستند و چيزي جزء خيال و رويا وجود ندارد.
جهان هيچ با هيچان، خيال
خواب ما پيچان |
|
و گرخفته بدانستي كه در خواب
است چه غم بودي |
يكي پاسخ ارم ديده، يكي داغ
و الم ديده |
|
و گر بيدار بودي او نه باغ
و الم بودي |
خيالي بيند آن خفته بانديشه
فرو رفته |
|
و گر زين خواب آشفته بجستي
در نعم بودي |
اهل سنت و جماعت گويند بحث و جدل با اين گروه هيچ فايدهاي ندارد، ولي اگر آنها را در زندان بيندازي و به آنها آب و نان ندهيم و بگوييم كه هرچه ميكشيد واقعيت ندارد بلكه خواب و خيال است، زبان به اعتراف ميگشايند.
وجوديه گويند هرچه هست خداست، و علم و جهل انسان و حيوانات و جهان و اسلام و قيامت و...، همه كل و صورتي از خدوند است.
بر هر انگشت نهي عين حق است
آن |
|
زان نيست معين كه كجا هست
و كجا نيست |
و باز ميگويند:
هر نقشي كه بر تخته هستي پيداست |
|
آن نقش همان كس است كانرا آراست |
درياي كهن كه برزند موجي نو |
|
موجشش خوانند و حقيقت درياست |
آفتابي در هزاران آبگينه
تافته |
|
پس برنگي هر يكي تاب عيان
انداخته |
اهل سنت و جماعت، حاشا بر اينكه خدا هم خالق بشد هم مخلوق و هم رازق باشد هم مرزوق و هم عابد و هم معبود. خداوند بالاتر از اينست كه بخواهيم او را با حيوانات و اشياء مشابهت دهيم. «تمام كسانيكه در آسمان و زمينند، بنده و مخلوق خداوند مهربان هستند». [مريم: 93].
معطليه گويند، عالم از زماني كه بوده، همينطور بوده، و همينطور هست و همينطور خواهد بود و خداوند نه در آن تغيير ايجاد كرده و نه تغيير شكل خواهد كرد و انسان نبايد نگران دنيا و سرنوشت در آن باشد.
ما هيچ نه ايم و جمله ماييم |
|
گاهي چوسگيم و گه همائيم |
آنها كه آنها كه طلبكار خدائيد |
|
خدائيد حاجت به طلب نيست شمائيد شمائيد |
چيزي كه كرده ايم گم از بهر چه جوئيد |
|
با خويشتن آئيد، كجائيد كجائيد |
حرفيد و حروفيد و كلاميد و كتابيد |
|
جبرئيل و براقيد و رسوليد، شمائيد |
اهل سنت و جماعت گويند امكان ندارد جهان و هستي بدون مدبّر و اداره كننده باشد و اگر چيزي وجود دارد خداوند آن را آفريده و بنابي باني محال است. و ازلي بودن و ابدي بودن تنها مختص خداست.
سابقيه گويند انسانها به دو دسته تقسيم ميشوند، دسته اولي از روز اول خوشبخت بوده و هيچ گناهي آنها را از سعادت دنيوي و اخروي دور نميكند و گروهي ديگر ذاتاً بدبخت هستند و هر كار نيكي براي نجاتشان بيفايده است.
كاي ملائك باز آريدش به ما |
|
كه به دستش چشم و دل روي رجا |
لا ابالي وار آزادش كنيم |
|
وان خطاها را همه خط بزنيم |
اهل سنت و جماعت گويند اعمال و فعل انسان است كه جايگاه او را در دنیا و آخرت تعيين ميكند و اينگونه نيست كه انساني را بدون دليل محكوم كرده يا پاداش دهند. «گفتار پاكيزه بهسوي خدا اوج ميگيرد و خدا كردار پنديده را ارج مينهد. و كساني كه نقشههاي سوء ميكشند و ني رنگ بكار ميگيرند، عذاب سختي دارند». [فاطر: 10].
علي عرشيه گويند، عرش اعلا قبله دعاست. انسان براي دعا دستهايش را بسوي بالا و آسمان ميبرد و همانگونه با خداي خود صحبت ميكند. پس خدا در عرش قرار دارد و از آنجا بر اعمال بندگان خود ناظر است. «خداوند مهرباني است كه بر عرش هستي قرار دارد». [طه: 5]. اهل سنت و جماعت گويند خدا جسم نيست و خداوند نميگويد، «اللّه» بر عرش قرار دارد، بلكه ميگويد «الرحمن» بر عرش قرار دارد. يعني خداوند ميخواهد توجه دعا كننده را به مهر خويش جلب كند.
حلويه گويند تنها راه نزديك شدن به خدا راه دل است و اگر دل به عشق خدا راضي شود، ديگر انسان از هرگونه خطا و گناهي مبرا خواهد شد و انسان ميتواند معجزات پيامبران را انجام دهد، زيرا آنها اين معجزات را بدين خاطر انجام ميدادند، خدا در دل آنها نفوذ داشت و از راه دل ميتوان خدا را كامل شناخت.
گفت پيامبر كه حق فرموده است |
|
من نگنجم هيچ در بالا و پست |
در زمين و آسمان عرش نيز |
|
من نگنجم اين يقين دان اي عزيز |
در دل مؤمن بگنجم اي عجب |
|
گر مرا جويي در دل آنها طلب |
اهل سنت و جماعت گويند در ست است در آيينه صاف عكس آدمي بخوبي ميافتد و اگر آيينه صاف نباشد، عكس مات خواهد بود، ولي خدا بزرگتر از آن است كه بتوان در دل گنجانيد و شناخت و اگر عكس آفتاب در حوض بيافتد هيچ عاقلي نگويد آفتاب همين است و بس.
فشاريه گويند پدر و مادر همه ما آدم و حواست پس سهم همه از مال دنيا بايد برابر باشد، و زنان و مردان برادر و خواهر يكديگرند و هيچ تفاوتي بين آنها وجود ندارد و همه شرايط يكسان است. اهل سنت و جماعت گويند قرنها از اين حادثه دور شد و نسلهاي مخ: امت ميانه رو